معنی فارسی desolateness

B1

دلگدازی، حالت یا کیفیت چیزی که خالی، تنها و عاری از زندگی به نظر می‌رسد.

The state of being desolate; emptiness and loneliness.

example
معنی(example):

دلگدازی منطقه باعث شد حس عجیبی ایجاد شود.

مثال:

The desolateness of the area made it feel eerie.

معنی(example):

چشمانش دلگدازی قلبش را بازتاب می‌داد.

مثال:

His eyes reflected the desolateness of his heart.

معنی فارسی کلمه desolateness

: معنی desolateness به فارسی

دلگدازی، حالت یا کیفیت چیزی که خالی، تنها و عاری از زندگی به نظر می‌رسد.