معنی فارسی desolatingly

B1

به طور دلگداز، در حالتی که ویرانی و خالی بودن را به تصویر می‌کشد.

In a manner that brings a sense of desolation or emptiness.

example
معنی(example):

موسیقی به طور دلگداز نواخته شد و احساس ناراحتی را برانگیخت.

مثال:

The music played desolatingly, evoking feelings of sadness.

معنی(example):

او به طور دلگداز لبخند زد و احساسات واقعی‌اش را پنهان کرد.

مثال:

She smiled desolatingly, hiding her true emotions.

معنی فارسی کلمه desolatingly

: معنی desolatingly به فارسی

به طور دلگداز، در حالتی که ویرانی و خالی بودن را به تصویر می‌کشد.