معنی فارسی desolations
B1ویرانیها، حالتی از نابودی یا خالی بودن، معمولاً ناشی از جنگ، فاجعه یا رویدادهای ناگوار.
The state of being desolate; areas that have been destroyed or abandoned.
- NOUN
example
معنی(example):
ویرانیهای ناشی از آتش دلخراش بودند.
مثال:
The desolations left by the fire were heartbreaking.
معنی(example):
آنها ویرانیهای یک شهر پرجنب و جوش که اکنون خاموش شده را مشاهده کردند.
مثال:
They witnessed the desolations of the once-bustling city.
معنی فارسی کلمه desolations
:
ویرانیها، حالتی از نابودی یا خالی بودن، معمولاً ناشی از جنگ، فاجعه یا رویدادهای ناگوار.