معنی فارسی desquamation

B2

فرایند ریختن یا جدا شدن لایه‌های خارجی پوست.

The shedding or peeling off of the outer layer of skin.

example
معنی(example):

پوسته‌ریزی زمانی اتفاق می‌افتد که پوست لایه‌ی بیرونی خود را از دست می‌دهد.

مثال:

Desquamation occurs when the skin sheds its outer layer.

معنی(example):

پزشک توضیح داد که پوسته‌ریزی بخشی طبیعی از بهبود است.

مثال:

The doctor explained that desquamation is a normal part of healing.

معنی فارسی کلمه desquamation

: معنی desquamation به فارسی

فرایند ریختن یا جدا شدن لایه‌های خارجی پوست.