معنی فارسی destituted
B1به وضعیتی اشاره دارد که افراد به شدت نیازمند یا بیخانمان هستند.
Describes individuals who are deprived of basic necessities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خیریه به خانوادههای محتوای شخصی در این منطقه کمک کرد.
مثال:
The charity helped the destituted families in the area.
معنی(example):
مراقبت از محتوای شخصی باید اولویت جامعه باشد.
مثال:
Caring for the destituted should be a community priority.
معنی فارسی کلمه destituted
:
به وضعیتی اشاره دارد که افراد به شدت نیازمند یا بیخانمان هستند.