معنی فارسی destitutely

B1

به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد شدیداً نیازمند است.

In a manner that indicates extreme poverty or deprivation.

example
معنی(example):

او به شدت نیازمند زندگی می‌کرد و برای یافتن غذا تلاش می‌کرد.

مثال:

He lived destitutely and struggled to find food.

معنی(example):

بسیاری از افراد نیازمند در جامعه نادیده گرفته می‌شوند.

مثال:

Many destitutely are overlooked in society.

معنی فارسی کلمه destitutely

: معنی destitutely به فارسی

به وضعیتی اشاره دارد که در آن فرد شدیداً نیازمند است.