معنی فارسی destituting
B1به فرآیند یا شرایطی اشاره دارد که باعث نیازمندی میشود.
Causing to be in a state of destitution.
- VERB
example
معنی(example):
عواقب نیازمندی ناشی از جنگ سالها احساس شد.
مثال:
The destituting effects of the war were felt for years.
معنی(example):
سیاستهای هدفمند به سوی نیازمندی جوامع نیاز به ارزیابی مجدد دارد.
مثال:
Policies aimed at destituting communities need reevaluation.
معنی فارسی کلمه destituting
:
به فرآیند یا شرایطی اشاره دارد که باعث نیازمندی میشود.