معنی فارسی desubstantialize
B2عملی که در آن محتوا یا ماهیت یک چیز به کلی از بین میرود یا غیرقابل تشخیص میشود.
To remove the substance or essential quality from something.
- VERB
example
معنی(example):
این فرآیند میتواند مواد پیچیده را بیمحتوا کند.
مثال:
The process can desubstantialize the complex materials.
معنی(example):
آنها قصد دارند مفاهیم قدیمی را بیمحتوا کنند.
مثال:
They aim to desubstantialize the outdated concepts.
معنی فارسی کلمه desubstantialize
:
عملی که در آن محتوا یا ماهیت یک چیز به کلی از بین میرود یا غیرقابل تشخیص میشود.