معنی فارسی detachably
B1به طور جداشدنی، به شکلی که چیزها بتوانند از هم جدا شوند.
In a manner that allows for detachment.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پنلها میتوانند بهطور جداشدنی به دیوار متصل شوند.
مثال:
These panels can be attached detachably to the wall.
معنی(example):
اجزای مختلف میتوانند بهطور جداشدنی به هم متصل شوند تا راحتتر باشند.
مثال:
The components can be detachably connected for convenience.
معنی فارسی کلمه detachably
:
به طور جداشدنی، به شکلی که چیزها بتوانند از هم جدا شوند.