معنی فارسی deviately
B1به معنای عمل کردن به طور غیرمتعارف یا غیرمعمول.
In a manner that deviates from the norm or standard.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غیرمترقبهای عمل کرد.
مثال:
He acted deviately from what was expected.
معنی(example):
هنرمند به طرز غیرمتعارف نقاشی کرد و قوانین سنتی را شکسته است.
مثال:
The artist painted deviately, breaking traditional rules.
معنی فارسی کلمه deviately
:
به معنای عمل کردن به طور غیرمتعارف یا غیرمعمول.