معنی فارسی diceman

A2

شخصی که در بازی‌ها، تاس‌ها را می‌اندازد.

A person who plays games involving dice, particularly in gambling.

example
معنی(example):

شخص تاس‌انداز تاس‌ها را پرتاب کرد تا بازی شروع شود.

مثال:

The diceman rolled the dice to start the game.

معنی(example):

به عنوان تاس‌انداز، او به خاطر شانسش شناخته شده بود.

مثال:

As a diceman, he was known for his luck.

معنی فارسی کلمه diceman

: معنی diceman به فارسی

شخصی که در بازی‌ها، تاس‌ها را می‌اندازد.