معنی فارسی diffranchise
B1کسر حقوق، از بین بردن حق رأی یا توانایی مشارکت یک گروه در انتخابات یا فرآیندهای سیاسی.
To deprive a group or individual of the right to vote or participate in political processes.
- VERB
example
معنی(example):
قانون جدید هدفش این بود که برخی گروههای رأیگیری را کسر حقوق کند.
مثال:
The new law aimed to diffranchise certain voting groups.
معنی(example):
تلاشها برای کسر حقوق شهروندان منجر به اعتراضات گستردهای شد.
مثال:
Efforts to diffranchise citizens led to widespread protests.
معنی فارسی کلمه diffranchise
:
کسر حقوق، از بین بردن حق رأی یا توانایی مشارکت یک گروه در انتخابات یا فرآیندهای سیاسی.