معنی فارسی diffractiveness

B2

دیفراکتیویته، قابلیت ایجاد انکسار و پخش نور.

The quality of being capable of diffraction.

example
معنی(example):

دیفراکتیویتهٔ این ماده بر نحوهٔ مشاهده رنگ‌ها تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The diffractiveness of the medium affects how we see the colors.

معنی(example):

دیفراکتیویتهٔ طراحی زیبایی آن را افزایش داد.

مثال:

The diffractiveness of the design enhanced its aesthetic appeal.

معنی فارسی کلمه diffractiveness

: معنی diffractiveness به فارسی

دیفراکتیویته، قابلیت ایجاد انکسار و پخش نور.