معنی فارسی diffusional

B2

مربوط به فرآیندهایی که در آن مواد به طور طبیعی در اثر حرکت مولکول‌ها پخش می‌شوند.

Relating to the process of diffusion.

example
معنی(example):

فرایندهای دیفیوزیونی در زیست‌شناسی ضروری هستند.

مثال:

Diffusional processes are essential in biology.

معنی(example):

جنبه دیفیوزیونی واکنش به دقت مورد مطالعه قرار گرفت.

مثال:

The diffusional aspect of the reaction was studied closely.

معنی فارسی کلمه diffusional

: معنی diffusional به فارسی

مربوط به فرآیندهایی که در آن مواد به طور طبیعی در اثر حرکت مولکول‌ها پخش می‌شوند.