معنی فارسی dilemi
B1موقعیت دشواری که در آن فرد باید بین دو یا چند گزینه متضاد انتخاب کند.
A situation in which a difficult choice has to be made between two or more alternatives.
- NOUN
example
معنی(example):
او در انتخاب بین دو پیشنهاد شغلی با یک معضل مواجه شد.
مثال:
She faced a dilemi when choosing between two job offers.
معنی(example):
معضل اینکه بماند یا برود برای او سخت بود.
مثال:
The dilemi of whether to stay or leave was tough for him.
معنی فارسی کلمه dilemi
:
موقعیت دشواری که در آن فرد باید بین دو یا چند گزینه متضاد انتخاب کند.