معنی فارسی dimply
B2دیمپلی، به معنای داشتن چالها یا فرورفتگیهای کوچک روی سطحی است، معمولاً برای توصیف میوهها یا ویژگیهای ظاهری اشاره دارد.
Having small indentations or dimples on a surface, often used to describe fruit or facial features.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح دیمپلی میوه آن را بسیار جذاب جلوه میدهد.
مثال:
The dimply surface of the fruit made it look very appealing.
معنی(example):
او چانه دیمپلی داشت که به جذابیتش افزوده بود.
مثال:
She had a dimply chin which added to her charm.
معنی فارسی کلمه dimply
:
دیمپلی، به معنای داشتن چالها یا فرورفتگیهای کوچک روی سطحی است، معمولاً برای توصیف میوهها یا ویژگیهای ظاهری اشاره دارد.