معنی فارسی dirtily
B1بهطرز ناپسند و غیر اخلاقی رفتار کردن یا صحبت کردن.
In a dirty or morally indecent manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره این رسوایی به طرز کثیفی صحبت کرد.
مثال:
She spoke dirtily about the scandal.
معنی(example):
او در این رقابت به طرز کثیفی رفتار کرد.
مثال:
He acted dirtily in the competition.
معنی فارسی کلمه dirtily
:
بهطرز ناپسند و غیر اخلاقی رفتار کردن یا صحبت کردن.