معنی فارسی dis-empowering

B1

بی‌قدرت‌کننده، به معنای چیزی که باعث کاهش قدرت و اعتماد بنفس افراد می‌شود.

Causing a reduction in someone's power or confidence.

example
معنی(example):

اثرهای بی‌قدرت‌کننده این سیاست واضح بود.

مثال:

The dis-empowering effects of the policy were evident.

معنی(example):

او به طبیعت بی‌قدرت‌کننده برخی از سبک‌های مدیریتی اشاره کرد.

مثال:

He noted the dis-empowering nature of some management styles.

معنی فارسی کلمه dis-empowering

: معنی dis-empowering به فارسی

بی‌قدرت‌کننده، به معنای چیزی که باعث کاهش قدرت و اعتماد بنفس افراد می‌شود.