معنی فارسی dis-empowers

B1

بی‌قدرت کردن، به معنای کاهش قدرت یا اختیار افراد در یک سازمان.

To take away the power or authority from someone.

example
معنی(example):

این سیاست کارمندان را در تصمیم‌گیری بی‌قدرت می‌کند.

مثال:

This policy dis-empowers staff in decision-making.

معنی(example):

سیستم جدید رهبران تیم را بی‌قدرت می‌کند.

مثال:

The new system dis-empowers the team leaders.

معنی فارسی کلمه dis-empowers

: معنی dis-empowers به فارسی

بی‌قدرت کردن، به معنای کاهش قدرت یا اختیار افراد در یک سازمان.