معنی فارسی dis-playing

B1

نمایش دادن، چیزی را به طور عمومی و به روشنی نشان دادن.

To show or exhibit something publicly.

example
معنی(example):

هنرمند آثارش را در گالری به نمایش می‌گذارد.

مثال:

The artist is dis-playing his work in the gallery.

معنی(example):

آنها محصولات جدید را در فروشگاه به نمایش می‌گذارند.

مثال:

They are dis-playing the new products at the store.

معنی فارسی کلمه dis-playing

: معنی dis-playing به فارسی

نمایش دادن، چیزی را به طور عمومی و به روشنی نشان دادن.