معنی فارسی disadventure

B2

ماجرایی که به دلیل مشکلات و ناامیدی به یک تجربه منفی تبدیل می‌شود.

An event that is unfortunate or goes wrong.

example
معنی(example):

سفر ما زمانی که گم شدیم به یک ماجرای نامطلوب تبدیل شد.

مثال:

Our trip turned into a disadventure when we got lost.

معنی(example):

او از ماجراهای نامطلوب خود در حین سفر تعریف کرد.

مثال:

He told stories of his disadventures while traveling.

معنی فارسی کلمه disadventure

: معنی disadventure به فارسی

ماجرایی که به دلیل مشکلات و ناامیدی به یک تجربه منفی تبدیل می‌شود.