معنی فارسی disadventurous

B1

غیرماجراجو، کسی که تمایلی به امتحان کردن کارهای جدید یا خطرناک ندارد.

Not inclined to adventure or take risks.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که به صخره نوردی نرود زیرا از لحاظ ماجراجویی ضعیف است.

مثال:

He decided not to go rock climbing because he is disadventurous.

معنی(example):

طبیعت غیرماجراجوی او باعث می‌شد که شب‌های آرام در خانه را ترجیح دهد.

مثال:

Her disadventurous nature made her prefer quiet evenings at home.

معنی فارسی کلمه disadventurous

: معنی disadventurous به فارسی

غیرماجراجو، کسی که تمایلی به امتحان کردن کارهای جدید یا خطرناک ندارد.