معنی فارسی disaligned
B1ناپایدار، به وضعیتی اشاره دارد که در آن اجزا به صورت صحیح و همراستا قرار ندارند.
Not properly aligned; out of order or position.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
چرخهای خودرو پس از برخورد با چاله ناپایدار شدند.
مثال:
The wheels of the car became disaligned after hitting a pothole.
معنی(example):
اطمینان حاصل کنید که قابها هنگام آویزان کردن تصاویر ناپایدار نباشند.
مثال:
Make sure the frames are not disaligned when you hang the pictures.
معنی فارسی کلمه disaligned
:
ناپایدار، به وضعیتی اشاره دارد که در آن اجزا به صورت صحیح و همراستا قرار ندارند.