معنی فارسی disalliege
B1بیعلت کردن، عمل نقض وفاداری و پیوند به شخص دیگر.
To dissolve a bond of allegiance; to become disloyal.
- VERB
example
معنی(example):
بیعلت کردن کسی به معنای شکستن قول وفاداری است.
مثال:
To disalliege someone means to break a promise of loyalty.
معنی(example):
زمانی که اعتماد شکسته شود، ممکن است به بیعلت شدن منجر شود.
مثال:
When trust is broken, it may result in disalliege.
معنی فارسی کلمه disalliege
:
بیعلت کردن، عمل نقض وفاداری و پیوند به شخص دیگر.