معنی فارسی disallowances

B1

شمار یا مجموعه‌ای از مواردی که رد شده‌اند یا پذیرفته نشده‌اند.

Instances of disallowance; multiple rejections.

example
معنی(example):

تعداد زیادی عدم پذیرش پس از حسابرسی صادر شد.

مثال:

Many disallowances were issued following the audit.

معنی(example):

عدم پذیرش‌ها بر کل بودجه تأثیر گذاشت.

مثال:

The disallowances affected the overall budget.

معنی فارسی کلمه disallowances

: معنی disallowances به فارسی

شمار یا مجموعه‌ای از مواردی که رد شده‌اند یا پذیرفته نشده‌اند.