معنی فارسی disapprobative

B1

نشان‌دهنده عدم توافق یا نارضایتی.

Expressing disapproval.

example
معنی(example):

او از معلمش نگاهی ناپسند دریافت کرد.

مثال:

He received a disapprobative glance from his teacher.

معنی(example):

نظرات ناپسند در طول جلسه سخت بود که نادیده گرفته شوند.

مثال:

The disapprobative comments during the meeting were hard to ignore.

معنی فارسی کلمه disapprobative

: معنی disapprobative به فارسی

نشان‌دهنده عدم توافق یا نارضایتی.