معنی فارسی disapprobations

B1

ابراز عدم توافق یا نارضایتی.

Expressions of strong disapproval.

example
معنی(example):

نظرات منفی رهبران جامعه بسیار اهمیت داشت.

مثال:

The disapprobations from community leaders were significant.

معنی(example):

عملکرد او با انتقادات شدید همسالانش مواجه شد.

مثال:

His actions met with strong disapprobations from his peers.

معنی فارسی کلمه disapprobations

: معنی disapprobations به فارسی

ابراز عدم توافق یا نارضایتی.