معنی فارسی disawa
B1نحوه انجام یک عمل خاص در زمینه خاص.
A term that may require specific context for understanding.
- OTHER
example
معنی(example):
در بازی، او باید برای پیروزی دیساوا میکرد.
مثال:
In the game, he had to disawa to win.
معنی(example):
یادگیری دیساوا برای استراتژی شما مهم است.
مثال:
Learning to disawa is important for your strategy.
معنی فارسی کلمه disawa
:
نحوه انجام یک عمل خاص در زمینه خاص.