معنی فارسی disbarment

B1

محرومیت از وکالت به دلیل عدم رعایت قوانین یا استانداردهای اخلاقی.

The action of expelling a lawyer from the bar association, banning them from practicing law.

example
معنی(example):

دیسپارمنت او نتیجه رفتاری غیراخلاقی بود.

مثال:

His disbarment was a consequence of unethical behavior.

معنی(example):

فرآیند دیسپارمنت می‌تواند طولانی و پیچیده باشد.

مثال:

The disbarment process can be lengthy and complex.

معنی فارسی کلمه disbarment

: معنی disbarment به فارسی

محرومیت از وکالت به دلیل عدم رعایت قوانین یا استانداردهای اخلاقی.