معنی فارسی disbase

B1

حذف یا بی‌پایه کردن، به تاخیر انداختن از اعتبار.

To remove or undermine something's foundation or basis.

example
معنی(example):

برای دیس بیس کردن یک تیم به معنای حذف حمایت‌های بنیادین آنهاست.

مثال:

To disbase a team means to remove their foundational support.

معنی(example):

در این بازی، می‌توانید بنیاد استراتژی حریف خود را حذف کنید.

مثال:

In the game, you can disbase your opponent’s strategy.

معنی فارسی کلمه disbase

: معنی disbase به فارسی

حذف یا بی‌پایه کردن، به تاخیر انداختن از اعتبار.