معنی فارسی disbelievingly
B1حالت یا رفتاری که نشاندهنده عدم باور به چیزی است.
In a manner that shows disbelief; not believing something.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از اینکه او ادعا را مطرح کرد، با نارضایتی به او نگاه کرد.
مثال:
She looked at him disbelievingly after he made the claim.
معنی(example):
او با نارضایتی سرش را به این فکر دیوانهوار تکان داد.
مثال:
He shook his head disbelievingly at the ridiculous idea.
معنی فارسی کلمه disbelievingly
:
حالت یا رفتاری که نشاندهنده عدم باور به چیزی است.