معنی فارسی disbosoms
B1بر ملا کردن، باز کردن راز یا احساسات.
To reveal or disclose something that is kept hidden.
- VERB
example
معنی(example):
او احساسات واقعی خود را به نزدیکترین دوستانش میگوید.
مثال:
She disbosoms her true feelings to her closest friends.
معنی(example):
نویسنده مشکلات قهرمان داستان را در سرتاسر رمان برای مخاطب بازگو میکند.
مثال:
The author disbosoms the struggles of the protagonist throughout the novel.
معنی فارسی کلمه disbosoms
:
بر ملا کردن، باز کردن راز یا احساسات.