معنی فارسی disbrain
B1از بین بردن عناصر غیر منطقی و بیفایده از تفکر.
To remove or eliminate illogical or irrational thinking.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمند بر روی پروژهای کار کرد که هدف آن حذف بخشهای غیر منطقی تفکر بود.
مثال:
The scientist worked on a project that aimed to disbrain the irrational aspects of thinking.
معنی(example):
در آزمایش، آنها نیاز داشتند تا تفکر را از بین ببرند تا فرآیندهای شناختی را تجزیه و تحلیل کنند.
مثال:
In the experiment, they needed to disbrain in order to analyze cognitive processes.
معنی فارسی کلمه disbrain
:
از بین بردن عناصر غیر منطقی و بیفایده از تفکر.