معنی فارسی discerner
B1شخصی که قابلیت تشخیص و تمیز دادن اطلاعات درست از نادرست را دارد.
One who perceives or recognizes something, especially truth.
- NOUN
example
معنی(example):
او توانایی تشخیص حقیقت از دروغ را دارد.
مثال:
She is a discerner of truth among falsehood.
معنی(example):
به عنوان یک تشخیصدهنده، او به دیگران کمک میکند تا واقعیت را ببینند.
مثال:
As a discerner, he helps others see the reality.
معنی فارسی کلمه discerner
:
شخصی که قابلیت تشخیص و تمیز دادن اطلاعات درست از نادرست را دارد.