معنی فارسی discommode
B1 /ˌdɪskəˈmoʊd/برای کسی ناراحتی ایجاد کردن، اذیت کردن یا مختل کردن راحتی او.
To cause inconvenience or discomfort to someone.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause inconvenience to (someone).
example
معنی(example):
او نمیخواست با درخواست کمک به کسی ناراحتی ایجاد کند.
مثال:
He did not want to discommode anyone by asking for help.
معنی(example):
کار ساخت و ساز ممکن است به ساکنان محلی ناراحتی ایجاد کند.
مثال:
The construction work might discommode the local residents.
معنی فارسی کلمه discommode
:
برای کسی ناراحتی ایجاد کردن، اذیت کردن یا مختل کردن راحتی او.