معنی فارسی discommon
B1نادر، غیرمعمول، هر چیزی که به طور کلی در جامعه پذیرفته نشده باشد.
Unusual or not commonly accepted.
- OTHER
example
معنی(example):
واژه 'discommon' به ندرت در زبان روزمره استفاده میشود.
مثال:
The term 'discommon' is rarely used in everyday language.
معنی(example):
او تمایل دارد نظراتی را که به طور گسترده پذیرفته نشدهاند، discommon کند.
مثال:
He tends to discommon opinions that are not widely accepted.
معنی فارسی کلمه discommon
:
نادر، غیرمعمول، هر چیزی که به طور کلی در جامعه پذیرفته نشده باشد.