معنی فارسی discontiguity

B2

نامنظمی یا ناپیوستگی، به عدم ارتباط یا اتصال مستقیم بین دو یا چند ناحیه یا عنصر اشاره دارد.

The quality or state of being discontiguous; lack of physical connection or continuity.

example
معنی(example):

نامنظمی قطعات زمین مدیریت آن را دشوار کرد.

مثال:

The discontiguity of the parcels made it difficult to manage the land.

معنی(example):

نامنظمی در نتایج باعث سردرگمی محققان شد.

مثال:

Discontiguity in the results led to confusion among the researchers.

معنی فارسی کلمه discontiguity

: معنی discontiguity به فارسی

نامنظمی یا ناپیوستگی، به عدم ارتباط یا اتصال مستقیم بین دو یا چند ناحیه یا عنصر اشاره دارد.