معنی فارسی discontiguous
C1ناپیوسته، به حالتی اشاره دارد که در آن اجزاء یا مناطق به هم متصل نیستند.
Not contiguous; not touching or adjoining; separated by a space.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بخشهای ناپیوسته گزارش سخت قابل پیگیری بود.
مثال:
The discontiguous sections of the report were hard to follow.
معنی(example):
الگوهای ناپیوسته میتوانند تحلیل دادهها را پیچیده کنند.
مثال:
Discontiguous patterns can complicate data analysis.
معنی فارسی کلمه discontiguous
:
ناپیوسته، به حالتی اشاره دارد که در آن اجزاء یا مناطق به هم متصل نیستند.