معنی فارسی discontinuable
B1قابل قطع شدن، به حالتی اشاره دارد که میتوان یک خدمت یا فرآیند را متوقف کرد.
Capable of being discontinued; able to be ended or terminated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این سرویس اگر نتواند نیازهای کاربر را برآورده کند، ناپایدار محسوب میشود.
مثال:
The service is considered discontinuable if it fails to meet user needs.
معنی(example):
برخی فرایندها در کارخانه به دلیل کارایی ناپایدار هستند.
مثال:
Some processes in the factory are discontinuable for efficiency.
معنی فارسی کلمه discontinuable
:
قابل قطع شدن، به حالتی اشاره دارد که میتوان یک خدمت یا فرآیند را متوقف کرد.