معنی فارسی discrepantly
B1به طور ناهماهنگ، حالت و وضعیتی که در آن اطلاعات یا دادهها تفاوت دارند.
In a manner that shows inconsistency or difference.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها به طور ناهماهنگ گزارش شدند که منجر به سردرگمی شد.
مثال:
The data were reported discrepantly, leading to confusion.
معنی(example):
نتایج مطالعه به طور ناهماهنگ در نشریات مختلف ارائه شد.
مثال:
The study results were presented discrepantly in various publications.
معنی فارسی کلمه discrepantly
:
به طور ناهماهنگ، حالت و وضعیتی که در آن اطلاعات یا دادهها تفاوت دارند.