معنی فارسی discrepated
B1ناهماهنگ شده، تغییر یا تعدیل دادهها برای نشان دادن تضاد.
Having been marked by discrepancies or inconsistencies.
- VERB
example
معنی(example):
نتایج ناهماهنگ شدند تا دقت بررسی شود.
مثال:
The results were discrepated to check for accuracy.
معنی(example):
کمیته روایتهای مختلف را ناهماهنگ کرد تا به نتیجهای برسد.
مثال:
The committee discrepated the different accounts to reach a conclusion.
معنی فارسی کلمه discrepated
:
ناهماهنگ شده، تغییر یا تعدیل دادهها برای نشان دادن تضاد.