معنی فارسی diseasedness
B1حالت یا کیفیت بیماری، نوعی وضعیت که در آن سلولها یا بافتها به دلیل بیماری آسیب دیدهاند.
The condition of being diseased or affected by disease.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک در حین معاینه، بیماری بافت را یادداشت کرد.
مثال:
The doctor noted the diseasedness of the tissue during the examination.
معنی(example):
بیماری میتواند به عوارض جدی سلامتی منجر شود.
مثال:
Diseasedness can lead to serious health complications.
معنی فارسی کلمه diseasedness
:
حالت یا کیفیت بیماری، نوعی وضعیت که در آن سلولها یا بافتها به دلیل بیماری آسیب دیدهاند.