معنی فارسی diseasefulness
B1کیفیت یا حالت بیماریزا بودن، شرایطی که احتمال ایجاد بیماری را افزایش میدهد.
The quality of being disease-inducing or conducive to disease.
- NOUN
example
معنی(example):
بیماریزا بودن منبع آب نگرانیهایی در بین اهالی روستا ایجاد کرد.
مثال:
The diseasefulness of the water source raised concerns among the villagers.
معنی(example):
بیماریزا بودن شرایط باعث شد که زندگی آرامی دشوار شود.
مثال:
The diseasefulness of the conditions made it difficult to live peacefully.
معنی فارسی کلمه diseasefulness
:
کیفیت یا حالت بیماریزا بودن، شرایطی که احتمال ایجاد بیماری را افزایش میدهد.