معنی فارسی disembalm

B1

تخلیه کردن نوعی مواد حفاظتی از اجساد برای بررسی یا تحقیق.

To remove the preservatives from a body, often for scientific examination.

example
معنی(example):

دانشمند تصمیم گرفت نمونه را برای مطالعه تخلیه کند.

مثال:

The scientist decided to disembalm the specimen for study.

معنی(example):

باید بقایا را با احتیاط تخلیه کنیم.

مثال:

We need to disembalm the remains carefully.

معنی فارسی کلمه disembalm

: معنی disembalm به فارسی

تخلیه کردن نوعی مواد حفاظتی از اجساد برای بررسی یا تحقیق.