معنی فارسی disembarkation

B1

عمل خروج از یک کشتی یا وسیله نقلیه به عوامل ایمنی و مدیریت تاثیرگذار است.

The act of leaving a ship or vehicle, especially when it is arriving at a destination.

example
معنی(example):

فرآیند تخلیه بیشتر از حد انتظار طول کشید.

مثال:

The disembarkation process took longer than expected.

معنی(example):

پروتکل‌های ایمنی در حین تخلیه رعایت شدند.

مثال:

Safety protocols were followed during disembarkation.

معنی فارسی کلمه disembarkation

: معنی disembarkation به فارسی

عمل خروج از یک کشتی یا وسیله نقلیه به عوامل ایمنی و مدیریت تاثیرگذار است.