معنی فارسی disenchantingly

B1

به طور ناامیدکننده‌ای از جذابیت یا رویای مثبت محافظت کردن.

In a manner that is disappointing or disillusioning.

example
معنی(example):

این خبر به طور ناامیدکننده‌ای برای طرفداران ناامیدکننده بود.

مثال:

The news was disenchantingly disappointing to the fans.

معنی(example):

اگرچه این امر به طور ناامیدکننده‌ای عملی بود، اما خیلی هیجان‌انگیز نبود.

مثال:

Although it was disenchantingly practical, it wasn't very exciting.

معنی فارسی کلمه disenchantingly

: معنی disenchantingly به فارسی

به طور ناامیدکننده‌ای از جذابیت یا رویای مثبت محافظت کردن.