معنی فارسی disenchanter

B1

شخصی که جادو یا جذابیت را از یک موقعیت یا داستان جدا می‌کند تا واقعیت را نشان دهد.

A person or thing that removes enchantment or charm.

example
معنی(example):

ابطال‌کننده واقعیت سختی را به داستان پریان آورد.

مثال:

The disenchanter brought the harsh reality into the fairy tale.

معنی(example):

او به عنوان یک ابطال‌کننده، حقیقت پشت افسانه را فاش کرد.

مثال:

As a disenchanter, he revealed the truth behind the myth.

معنی فارسی کلمه disenchanter

: معنی disenchanter به فارسی

شخصی که جادو یا جذابیت را از یک موقعیت یا داستان جدا می‌کند تا واقعیت را نشان دهد.