معنی فارسی disendowment

B1

حذف منبع مالی یا حمایت مالی از یک نهاد یا فرد.

The act of removing an endowment or financial support from an entity.

example
معنی(example):

حذف منبع مالی خیریه بسیاری از پروژه‌ها را بدون بودجه گذاشت.

مثال:

The disendowment of the charity left many projects unfunded.

معنی(example):

فرآیند حذف منابع مالی بحث‌انگیز و به شدت مورد مناقشه بود.

مثال:

The disendowment process was controversial and widely debated.

معنی فارسی کلمه disendowment

: معنی disendowment به فارسی

حذف منبع مالی یا حمایت مالی از یک نهاد یا فرد.