معنی فارسی disengagedness
B1حالت یا ویژگی عدم توجه و عدم درگیری در یک فعالیت یا موقعیت.
The quality of being detached or not emotionally involved in a situation.
- NOUN
example
معنی(example):
بیتوجهی او در طول جلسه ارتباط را دشوار کرد.
مثال:
His disengagedness during the meeting made it hard to communicate.
معنی(example):
بیتوجهی دانشآموزان نشاندهنده نیاز به درسهای جذابتر بود.
مثال:
The disengagedness of the students indicated a need for more engaging lessons.
معنی فارسی کلمه disengagedness
:
حالت یا ویژگی عدم توجه و عدم درگیری در یک فعالیت یا موقعیت.