معنی فارسی disenrol
B1خارج شدن از یک دوره یا برنامه آموزشی رسمی.
To officially remove oneself from a course or program.
- VERB
example
معنی(example):
من تصمیم گرفتم از دوره خارج شوم.
مثال:
I decided to disenrol from the course.
معنی(example):
او مجبور شد وقتی به شهر دیگری نقل مکان کرد، از دوره خارج شود.
مثال:
He had to disenrol when he moved to another city.
معنی فارسی کلمه disenrol
:
خارج شدن از یک دوره یا برنامه آموزشی رسمی.